نشانه

الا بذکرالله تطمئن القلوب

اللهم عجل لولیک الفرج

جمعه, ۸ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۲۶ ب.ظ

Image result for ‫تبسم بر صاحب الزمان‬‎

  • ۹۴/۰۸/۰۸
  • نشانه گمنام

نظرات  (۹)

خیلی
خوب بود من واقعا لذت بردم
مرسی
پاسخ:
ممنون

تقدیم به اقا امام زمان

قطره بارون دلم خلوت زندون دلم


لیلای بی دریای من گریه مجنون دلم


ابر کبود من تویی بود و نبود من توی

مهر سجود من تویی وای به روزگار من

هوا تویی نفس تویی لحظه پیش.و پس تویی

عاشق در قفس منم ای دل بی قرار من

گریه منم ابر تویی درد منم صبر تویی

بارش بی وقفه منم ای دل بی قرار من


هدهد من خدای من هم دم با وفای من

خبر ببر به عشق من خدای من

عاشق دیدار منم محو ÷دیدار تویی

خسته و بیمار منم عشق تویی یار تویی
  • حسین (حدیث سرو)
  • سلام والرحمة
    گویا شما این مدت زیاد بخدا نزدیک شدید
    آرامش از ناحیه خودتونه
    نه از پست های خورده شیشه دار ما...
    پاسخ:
    علیکم السلام برادر کوچیک علوی
    نه حقیقت رو گفتم پستتون واقعا عالی بود موفق باشین و سرفراز
    سلام 

    دلم یه پستی می خواد در رابطه با حضرت فاطمه زهرا 

    میذاری؟
    پاسخ:
    علیکم السلام نجمه جونم عزاداریهاتون قبول
    چشم حتما دوووست خوووبم
  • لاله پر پر


  • مقام و سلطنت حسین (ع ) 

    مرحوم آقاى سید محمّد تقى گلستان (مدیر روزنامه گلستان سابق ) نقل نمود:

    در اوائل سن جوانى چند همسال و با هم یک دل و یک جهت بودیم
    و دورانى داشتیم ، هر شبى در منزل یکى از دوستان مى رفتیم و با هم بودیم .

    یکى از آنان پدرش حسینى بود یعنى به حضرت سیدالشهداء (ع )
    سخت علاقمند بود و در تعزیه و گریه و زارى بر آن حضرت بى اختیار بود
    تا جائیکه شبى که نوبت میهمانى پسرش بود مى گفت : 

    من راضى نیستم در منزل من بیائید مگر اینکه روضه خوانى
    هم بیاید و ذکرى از حضرت سیدالشهداء (ع ) کند.



    و لذا هر شبى که نوبت آن رفیق بود مجلس ما به تعزیه 
    و روضه خوانى تبدیل مى گشت .

    پس از چندى آن پیر مرد محترم مرحوم شد مرگش همه ما را ناراحت کرد
    تا اینکه شبى در عالم رؤ یا او را دیدم و متفکر شدم که مرده است 
    و هر کس ‍ انگشت ابهام (شست ) مرده را بگیرد
    هر چه از او بپرسد جواب مى گوید.


    لذا ابهام او را گرفتم و گفتم تو را رها نمى کنم تا برایم
    حالات خود را از ساعت مرگ تا کنون را نقل کنى .

    حالت ترس و لرز شدیدى بر او دست داد و گفت نپرس که
    گفتنى نیست ، چون از گفتن حالش ماءیوس شدم ، گفتم :
    پس چیزى را که در این عالم فهمیدى برایم بگو تا من هم بدانم .


    گفت : برایت بگویم امام حسین (ع ) را که در دنیا یادش 
    مى کردیم نشناختیم اینجا که آمدم مقام و سلطنت و عزت او
    را مشاهده کردم و طورى است که آن را هم نمى توانم
    به تو بفهمانم جز اینکه خودت بیائى در این عالم ببینى 
    پاسخ:
    السلام علیک یا اباعبدالله الحسین علیه السلام
  • لاله پر پر
  • سلام عزیز دلمممممممممممممممممممممممممم خوبی

    ممنون از حضورت و ممنون که فراموشم نمیکنی
    پاسخ:
    علیکم السلام مهربووووووووووووووووونم
    خواهش میکنم من دوستان مومنی چون شما و دیگر بزرگوارانی که تو این مدت وبم میومدن فراموش نمیکنم هرگز
    بیا مهدی؛شب هجران سحر کن
    پاسخ:
    آمین

    زیباست :

    وقتی با تمام وجود احساس کنی :

    کسی که دوستش داری : حضوری جاودان دارد در هستی :

    آن اندازه که بعد از مرگ هم حی بودنش حتمی ست در هستی ...

    خوش به حال آنها که چشم جانشان به دیدار تو روشن شده مولای من ...

    خوش به حال آنها که گوش جانشان به صدای دل انگیزت مفتخر شده ..

    خوش به حال عاشقان حقیقی ات هستند مولای من ..

    جز حسرت سخنی ندارم برای گفتن :

    جز اشک بهانه ای ندارم برای این همه بی لیاقتی :

    تا به امروزم : سوختم در آتش رو سیاهی ام ...

    که حتی ثانیه ای هم رو در رو : نگاهم بر چهره ات گره نخورده اما من ترا بسیار دیده ام آقای من :

    در ضربان قلبم .. در اشک چشمانم .. در شور عاشقانه هایم .. در دل نگرانی آدینه ها .. در ثانیه های زمین در غوغای خلقت که همه به نام توست ...

    مولاجان :

    اما کو دیداری عاشقانه و چهره به چهره ....!!

    به گمانم تا چشم من به دنیاست ترا نمی توانم ببینم :

    تا دلم دلبسته ی زمین است ،

    توفیق زیارتت نصیبم نخواهد شد :

    آقاجان لطفی کن لااقل برای بدرقه ام به دیار باقی :

    سری به من بزن :

    از شب اول قبر : قصه ها شنیده ام اما آنان که با نگاه تو رفتند :

    لبخند بر لب داشتند :

    بیا : اجازه بده با لبخندی به ماهتاب چهره ات :

    چشم بر جمال تو بدوزم و بمیرم نه بر دنیا ....

    مرگ هم زیباست : صحنه ی زیبایی از آخرین پرده ی نمایش زندگی در زمین که من مشتاقانه چشم انتظاره پایان آنم ...

    هر چند جوانم اما حاضرم جوانی ام به فدای یک لبخندت باشد و من با لبخندت : چشم بر دنیا ببندم ...

    جوانی ام : عمرم همه به فدای یک لحظه رضایتت مولای من ..

    به آشنایان سپرده ام بر سر مزارم نمانند برای اشک ریختن : شاید بیایی نگاهی کنی و خانه ام روشن شود به حضورت ..

    جان مهدی بیا :

    اگر قسمت نبود در دنیا ببینمت :

    اگر در زمان حیات چشمم به جمال دلربایت نورانی نشد :

    لحظه ی مرگم : لحظه ای بیا و زود برو :

    یک لحظه فقط برای دیداری عاشقانه در آخرین لحظه ..

    مرگ هم با این رویای شیرین : شیرین تر از عسل می شود : همان سخن که مولایم حسین به جگر گوشه اش فرمود تا مرگ برایش لذت بخش باشد ...

    مرگ را هم عاشقانه دوست دارم اگر برای یک لحظه حضور روشنت در قاب نگاهم باشد ..
    پاسخ:
    دلنوشته بسیار زیبا و غریبانه ای بود ممنونم
    اللهم عجل لولیک الفرج
    می خواستم برم پست جدیدتو بخونم ولی دیدم دلم نمیاد ایییییییییین ابراز احساس قشنگت رو هیچی نگم 



    عزیزم من خیلی وقتها خاموش میام میرم 


    ممنون که منو قابل دوستیت می دونی عزیزم 
    این بوس هم برای تو

    @---{
    پاسخ:
    خواهش میکنم نجمه جووووووونم این چه حرفیه عزیزم خاموش اومدن و رفتن مهم نیست فدات شم مهم اینه که قابل میدونین و به وب بنده حقیر میاین و مطالبمونو مطالعه میکنین این برا من خیلیییییییییییه
    بووووووووووووووووووووووووووس