آمدم
دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۱ ق.ظ
سلام بزرگواران اعیاد بر همگی شما با تاخیر مبارک ان شاالله .
عاقبت همه شما بزرگواران ختم به خیر و شهادت باشد ان شالله.
توفیق شهادت داشتن نیز نصیب هرکسی نمیشود پس سعی کنیم معرفت شهدا را کسب کنیم و همان طور باشیم که شهدا بودن .
اگر طالب حاجتی هستیم و هنوز به آن نرسیده ایم نا امید نباشیم و به زمین و زمان حرف نزنیم و وقتی حرف از توکل و توسل می زنیم توسل و توکل واقعی باشد نه ظاهری .
تو این مدت که نبودم فراموشتون نکردم و همگیه شما بزرگواران رو هم دعا کردم .
ان شالله که شهدا شفیع همه ما باشن .
نمیدونم چرا امشب حال و هوای خاصی دارم دلم می خواست تو حیاط جمکران بودم و با آقا درد ودل می کردم.
از همه ی شما بزرگوارانی که در نبودم فراموشم نکردین تشکر می کنم .
شما رو مهمان خاطره ای زیبا از همسر شهید چمران میکنم .
بسم الله
وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می شد ،طاقت نمی آوردم و میگفتم:"بسه دیگه! استراحت کن خسته شدی"
می گفت :"تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست شود باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد ، ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ، ورشکست می شویم."
اما من که خیلی شب ها بیدار می شدم کوتاه نمی آمدم و می گفتم :"اگر اینها که این قدر از شما می ترسند بفهمند این طور گریه می کنید ....
مگر شما چه معصیتی دارید ؟
چه گناهی دارید؟خدا همه چیز به شما داده ، همین که شب بلند می شوید خود یک توفیق است"
آن وقت مصطفی گریه اش هق هق می شد و می گفت:"آیا به خاطر این تو فیق که خدا داده او را شکر نکنم؟
چقدر با شهدا فاصله داریم .....
مسیر رسیدن تا به شهدا بسیار است اما می توان به آنها رسید اگر واقعا قلبمان را خداییی و شهداییی کنیم.
دعای فرج هر گز فراموش نشه بزرگواران
حقیر فرداشب به وبلاگهای زیبای شما بزرگواران خواهم آمد.
یا علی التماس دعای فرج
عاقبت همه شما بزرگواران ختم به خیر و شهادت باشد ان شالله.
توفیق شهادت داشتن نیز نصیب هرکسی نمیشود پس سعی کنیم معرفت شهدا را کسب کنیم و همان طور باشیم که شهدا بودن .
اگر طالب حاجتی هستیم و هنوز به آن نرسیده ایم نا امید نباشیم و به زمین و زمان حرف نزنیم و وقتی حرف از توکل و توسل می زنیم توسل و توکل واقعی باشد نه ظاهری .
تو این مدت که نبودم فراموشتون نکردم و همگیه شما بزرگواران رو هم دعا کردم .
ان شالله که شهدا شفیع همه ما باشن .
نمیدونم چرا امشب حال و هوای خاصی دارم دلم می خواست تو حیاط جمکران بودم و با آقا درد ودل می کردم.
از همه ی شما بزرگوارانی که در نبودم فراموشم نکردین تشکر می کنم .
شما رو مهمان خاطره ای زیبا از همسر شهید چمران میکنم .
بسم الله
وسط شب که مصطفی برای نماز شب بیدار می شد ،طاقت نمی آوردم و میگفتم:"بسه دیگه! استراحت کن خسته شدی"
می گفت :"تاجر اگر از سرمایه اش خرج کند بالاخره ورشکست شود باید سود در بیاورد که زندگیش بگذرد ، ما اگر قرار باشد نماز شب نخوانیم ، ورشکست می شویم."
اما من که خیلی شب ها بیدار می شدم کوتاه نمی آمدم و می گفتم :"اگر اینها که این قدر از شما می ترسند بفهمند این طور گریه می کنید ....
مگر شما چه معصیتی دارید ؟
چه گناهی دارید؟خدا همه چیز به شما داده ، همین که شب بلند می شوید خود یک توفیق است"
آن وقت مصطفی گریه اش هق هق می شد و می گفت:"آیا به خاطر این تو فیق که خدا داده او را شکر نکنم؟
چقدر با شهدا فاصله داریم .....
مسیر رسیدن تا به شهدا بسیار است اما می توان به آنها رسید اگر واقعا قلبمان را خداییی و شهداییی کنیم.
دعای فرج هر گز فراموش نشه بزرگواران
حقیر فرداشب به وبلاگهای زیبای شما بزرگواران خواهم آمد.
یا علی التماس دعای فرج
- ۹۵/۰۲/۲۷