جرا این روز عرفه نامگذاری شد؟و امام زمان عج در روز عرفه کجاست
سلام خدمت همه ی شما بزرگواران ان شا ءالله که همگی ذکر دعای عرفه را به جا آورده باشین .
دعاهاتان مقبول درگاه الهی ان شاالله
دعاگوی همه ی شما بزرگواران بودم
ان شا الله هممون از کسانی باشیم که امام زمان عج براشون دعا کردن
السلام علیک یا صاحب الزمان عج
چقدر دعای عرفه غریب هست چقدر امام حسین تو این دعا به تمامی یارانش به زیبایی خاص اشاره می کنه از جمله حضرت علی اصغر ع
نمیدونم واژ ه ها رو چطوری کنار هم بزارم کلمات این دعای غریبانه هنوز در ذهنم جابه جا میشود کاش کربلا بودم
چه آرزوی بزرگیییییی
آخ که چقدر وداع آخر دردناک بود
خدایااا من روسیاه و شرمنده رو تو این روز عرفه و همه ی جوونااا رو مورد رحمت و عفو خودت قرار بده به شفاعت اهل بیت و شهدا ان شا ءالله
در جستجوی مطلبی بودم درباره عرفه و حضرت مسلم
مداح میگفت شباهت حضرت مسلم با حضرت ابوالفضل العباس، لب تشنه شهید شدنشان و بی دست بر زمین افتادنشان بوده چه شباهت غریبی داشتن هر دو ولایت مدار و جان در رکاب مولاشان برداشته بودن
کاش ما نیز اینگونه باشیم و یک ولایت مدار واقعی باشیم
حال شما بزرگواران را به مطالبی ارزنده که از وبسایت وارث گلچین کردم براتون می نویسم دعوت میکنم مطالعه کنین خصوصا بخش دوم که مربوط به امام زمان عج هست .
چرا این روز «عرفه» نامیده شد؟ در روایات است وقتی حضرت آدم(ع) بر اثر خطا گندم خورد و در محضر خداوند به لغزش و اشتباه خود اعتراف کرد در چنین روزی از سوی خدا بخشیده شد؛ این یعنی عرفه روز شناخت از خود، کاستی ها و تقصیرات و اعتراف به تقصیرات است. از این رو، همانگونه که در میان شبها، شبی هم شأن و مانند شب قدر برای دعا و نیایش نداریم، در میان روزها نیز روزی بهتر و برتر از عرفه برای دعا و سوال درِ خانه خدای متعال وجود ندارد.تا جایی که در روایت است وقتی امام سجاد(ع) دیدند در روز عرفه شخصی در میان مردم تکدی گری میکند، ناراحت شده و فرمودند: «امروز، روزی است که خداوند حتی به بچه ها در رحم مادر لطف و عنایت میکند!»
بنابراین، باید بسیج همگانی برای رفتن به در خانه خدای متعال و مناجات و درخواست و گدایی کردن از او شکل بگیرد و چه خوب است در این روز مشاهد مشرفه و اماکن مقدسه محل حضور جمعی مردم و بالا بردن دستهای خالی نزد خدا باشد تا از او کمک گرفته و خیر دنیا و آخرت خود را برای یک سال آینده تأمین و تضمین کنند تا خداوند نیز در عید قربان عیدی آنها را بدهد. مهم آنکه از مهمترین اعمال شب و روز عرفه و نیز عید قربان برای سوال و درخواست از خدای متعال، زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) است که بر آن تأکید میشود تا از این طریق بتوان بیشترین بهره ها را برد.
و حال این مطلب در ذهنهامان می آید که امام زمان عج در این روز عرفه کجا هستن ؟
زراره از امام صادق(ع) نقل میکند که ایشان فرمودند: «یفقد
الناس إمامهم؛ یشهد الموسم فیراهم ولایرونه»؛ زمانی فرا میرسد که مردم
امام خود را نبینند، او در روزهای حج مردم را میبیند ولی مردم او را
نمیشناسند.
یکی از نواب اربعه امام نیز، محمد بن عثمان میگوید:
والله ان صاحب هذا الأمر یحضر الموسم کل سنة فیرى الناس و یعرفهم و یرونه و
لایعرفونه؛ به خدا سوگند، صاحب این امر همه ساله در مراسم حج حضور پیدا
مىکند. مردم را مىبیند و مىشناسد؛ ولى مردم -با اینکه او را
مىبینند- نمىشناسند.
بنابراین عنایت امام به همه میرسد اما
تنها برخی از موحدان هستند که ایشان مستقیم بر بالینشان میآید. به طور
مثال نقل شده که حجتالاسلام قاضى زاهدى گلپایگانى گفت من در تهران از جناب
حاج محمّدعلى فشندى که یکى از اخیار تهران است، شنیدم که مىگفت: من از
اول جوانى مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حجّ بروم تا به
محضر مولایم حضرت بقیةالله روحى فداه مشرّف شوم، لذا سالها به همین آرزو
به مکّه معظّمه مشرف مىشدم. در یکى از این سالها که عهدهدار پذیرائى
جمعى از حجّاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجّه با جمیع وسائل به صحراى عرفات
رفتم تا بتوانم یک شب قبل از آنکه حُجّاج به عرفات مىروند، من براى زوّارى
که با من بودند جاى بهترى تهیّه کنم.
تقریباً عصر روز هفتم وقتى
بارها را پیاده کردم و در یکى از آن چادرهایى که براى ما مهیّا شده بود
مستقر شدم، متوجّه شدم که غیر از من هنوز کسى به عرفات نیامده است. آن شب
در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آنکه
نیمههاى شب بود که دیدم سیّد بزرگوارى که شال سبز به سر دارد، به در
خیمهام آمد و مرا به اسم صدا زد و گفت: حاج محمّد على سلامٌ علیکم! من
جواب دادم و از جا برخاستم.
او وارد خیمه شد و پس از چند لحظه جمعى
از جوانها مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند، من ابتدا مقدارى از آنها
ترسیدم ولى پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم محبّت او در دلم جاى گرفت و
به آنها اعتماد کردم، جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولى آن سیّد داخل
خیمه شده بود. او به من رو کرد و فرمود: حاج محمّدعلى خوشا به حالت، خوشا
به حالت. گفتم: چرا؟ فرمود: شبى در بیابان عرفات بیتوته کردهاى که جدّم
حضرت سید الشهداء اباعبدالله الحسین(ع) هم در اینجا بیتوته کرده بود. گفتم
در این شب چه باید بکنیم؟
فرمود: دو رکعت نماز میخوانیم، پس از حمد
یازده قل هوالله بخوان. لذا بلند شدیم و این کار را با آن آقا انجام
دادیم، پس از نماز آن آقا یک دعائى خواند، که من از نظر مضامین مثلاش را
نشنیده بودم، حال خوشى داشت، اشک از دیدگانش جارى بود، سعى کردم که آن دعاء
را حفظ کنم، آقا فرمود: این دعاء مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را
فراموش خواهى کرد.
سپس به آن آقا گفتم ببینید من توحیدم خوب است؟
فرمود: بگو من هم به آیات آفاقیه و انفسیّه به وجود خدا استدلال کردم و
گفتم: معتقدم که با این دلایل خدایى هست، فرمود: براى تو همین مقدار از
خداشناسى کافى است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت براى آن آقا عرض کردم،
فرمود: اعتقاد خوبى دارى. بعد از آن سؤال کردم که به نظر شما الان امام
زمان(عج) کجاست؟ حضرت فرمود: الان امام زمان در خیمه است.
سؤال کردم
روز عرفه که میگویند حضرت ولىّ عصر (عج) در عرفات است در کجاى عرفات
هستند، فرمود حدود جبل الرّحمه. گفتم: اگر کسى آنجا برود آن حضرت را
مىبیند؟ فرمود: بله او را مىبیند، ولى نمىشناسد.
گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است حضرت ولى عصر (عج) به خیمههاى حجاج تشریف مىآورند و به آنها توجهّى دارند؟
فرمود:
به خیمه شما مىآید، زیرا شما فردا شب به عمویم ابوالفضل(ع) متوسل
مىشوید. در این موقع آقا به من فرمودند حاج محمّدعلى چاى دارى؟ ناگهان
متذکر شدم که من همه چیز آوردهام ولى چاى نیاوردهام. عرض کردم آقا
اتفاقاً چاى نیاوردهام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید زیرا فردا میروم و
براى مسافرین چاى تهیه مىکنم.
آقا فرمودند: حالا چاى با من و از
خیمه بیرون رفتند و مقدارى که به صورت ظاهر چاى بود ولى وقتى دَم کردیم به
قدرى معطّر و شیرین بود که من یقین کردم آن چاى از چاىهاى دنیا نیست،
آوردند و به من دادند، من از آن چاى خوردم بعد فرمودند غذایى دارى بخوریم؟
گفتم: بلى، نان و پنیر هست. فرمودند من پنیر نمىخورم. گفتم: ماست هم هست.
فرمود: بیاور، من مقدارى نان و ماست خدمتش گذاشتم. او از آن نان و ماست میل
فرمود.
سپس به من فرمود: حاج محمدعلى به تو صد ریال سعودى مىدهم
تو براى پدر من یک عمره بجا بیاور. عرض کردم چشم اسم پدر شما چیست؟ فرمود
اسم پدرم سید حسن است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمود: سید مهدى. پول را
گرفتم و در این موقع آقا از جا برخاست که برود، من بغل باز کردم و او را به
عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتى خواستم صورتش را ببوسم دیدم خال سیاه
بسیار زیبائى روى گونه راستش قرار گرفته لبهایم را روى آن خال گذاشتم و
صورتش را بوسیدم.
پس از چند لحظه که او از من جداشد من در بیابان
عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسى را ندیدیم، یک مرتبه به
خودم آمدم متوجّه شدم که او حضرت بقیةالله بوده، به خصوص که او اسم مرا
مىدانست و نامش مهدى پسر امام حسن عسکرى بود!
* منابع:
-تبیان
-المیزان
-تفسیر نمونه
و در آخر عید قربان رو به همه ی شما بزرگواران و مسلمین جهان تبریک عرض میکنم
یا علی التماس دعای فرج
- ۹۴/۰۷/۰۱