سلام و عرض ادب خدمت همه ی شما بزرگواران و با آرزوی قبولی عزاداریهای شما بزرگواران،
دوستان من یکی از خواهرای گلم نجمه جان از من درخواست کردن که درباره ی بانوی دوعالم حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها مطلبی بگذارم و من هم بهتر دیدم از زندگی ایشون مطلب بگذارم تا ان شاالله در مسیر این زندگی زیبای بی بی دو عالم قرار بگیریم و او را الگوی زندگی خود قرار دهیم یکی از معارفی که در حال حاضر بسیار ضروری و حیاتی است دانستن سبک صحیح زندگی آن هم بر اساس برنامه سعادت بخش دین اسلام است.
بهترین راه برای پی بردن به سبک زندگی اسلامی بهره مندی از کلمات پیامبر اسلام و اهل بیت ایشان است که از هر کس به حقایق اسلام آگاه ترند. یکی از اهل بیت علیهم السلام که بی شک از نزدیکترینها به حضرت رسول صلی الله علیه وآله نیز می باشد دختر گرامی ایشان فاطمه زهرا سلام الله علیهاست.
ایثار و از خودگذشتی در زندگی
شاید بتوان گفت یکی از اصول مهم در زندگی بویژه زندگی مشترک از خودگذشتی است..
در زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها نیز ایثار موج می زند.
در یکی از صبحگاهان امام علی علیه السلام فرمود: فاطمه جان! آیا غذایی داری تا گرسنگی ام برطرف شود؟ پاسخ داد: نه، بخدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزید سوگند که دو روز است در منزل غذایی کافی نداریم، آنچه بود به شما و فرزندانم دادم و خود از غذای اندک موجود استفاده نکردم. امام با تأسف فرمود: فاطمه جان! چرا به من اطلاع ندادی تا بدنبال تهیه غذا بروم؟
قالت فاطمه علیهاسلام: یااباالحسن انّی لاستحیی من الهی ان اکلف نفسک ما لاتقدر علیه. حضرت زهرا سلام الله علیها فرمود: ای اباالحسن! من از پروردگار خود حیا می کنم چیزی را از تو درخواست نمایم که تو بر آن توان و قدرت نداری. [1]
خوش اخلاقی با دشمن و دوست
توصیه حضرت زهرا سلام الله علیها نسبت به خوش اخلاقی این است که انسان در برابر همه خوش اخلاق باشد نه تنها دوستان.
خیلی از افراد ادعای دینداری و خدا باوری دارند اما در موقع سختی نه تنها دیگر شکر نعمت هایی که خداوند به آنها داده است را بجا نمی آورند بلکه زبان به شکایت می گشایند و در برخی موارد کلمات ناشایست نسبت به دین و خدا به میان می آورند
«بشر فی وجه المۆمن یوجب لصاحبه الجنة و بشر فی وجه المعاند المعادی یقی صاحبه عذاب النار»: پاداش خوشرویی در برابر مۆمن بهشت است و خوشرویی با دشمن و انسانهای ستیزه جو، انسان را از عذاب آتش باز می دارد. [2]
ساده پوشی
سلمان فارسی می گوید: روزی حضرت فاطمه سلام الله علیها را دیدم که چادری وصله دار و ساده بر سر داشت. در شگفتی ماندم و گفتم: عجبا! دختران پادشاهان ایران و قیصر روم بر کرسیهای طلایی می نشینند و پارچه های زربافت به تن می کنند، وه که این دختر رسول خداست! نه چادرهای گران قیمت بر سر دارد و نه لباسهای زیبا!
فاطمه علیهاالسلام فرمود: یا سلمان! انّ الله ذخّر لنا الثیاب و الکراسی لیوم آخر. ای سلمان! خداوند لباسهای زینتی و تختهای طلائی را برای ما در روز قیامت ذخیره کرده است.
حضرت زهرا سلام الله علیها سپس به خدمت پدر رفت و شگفتی سلمان را مطرح فرمود: یا رسول الله! ان سلمان... ای رسول خدا سلمان از سادگی لباس من تعجب نمود سوگند به خدائی که تو را مبعوث فرمود، مدت پنج سال است فرش خانه ما پوست گوسفندی است که روزها بر روی آن شترمان علف می خورد و شب ها بر روی آن می خوابیم و بالش ما چرمی است که از لیف خرما پر شده است. [3]
شکرگذاری از خدا در همه حال
خیلی ار افراد ادعای دینداری و خدا باوری دارند اما در موقع سختی نه تنها دیگر شکر نعمت هایی که خداوند به آنها داده است را بجا نمی آورند بلکه زبان به شکایت می گشایند و در برخی موارد کلمات ناشایست نسبت به دین و خدا به میان می آورند. در مقابل این رفتار ناپسند رفتاری سراسر درخور بندگی خدا در رفتار و گفتار یگانه بانوی اسلام وجود دارد.
اسماء بنت عمیس می گوید: رسول خدا درب خانه فاطمه را کوبید و فرمود: کجا هستند حسن و حسین من؟ فاطمه زهرا فرمود: اصبحنا و لیس فی بیتنا شیء... صبح کردیم در حالی که چیزی در خانه ما نیست تا رفع گرسنگی نمائیم و ما در هر حال خدای بزرگ را سپاسگذاریم. [4]
آداب غذا خوردن
عن فاطمة علیها السّلام: فی المائدة اثنتا عشرة خصلة، یجب على کلّ مسلم أن یعرفها، أربع فیها فرض، و أربع فیها سنّة، و أربع فیها تأدیب.
فأمّا الفرض: فالمعرفة، و الرضا، و التسمیة، و الشکر، و أمّا السنّة: فالوضوء قبل الطعام، و الجلوس على الجانب الأیسر، و الأکل بثلاث أصابع، و أمّا التأدیب: فالأکل [بما] یلیک، و تصغیر اللقمة، و المضغ الشدید، و قلّة النظر فی وجوه الناس.[5]
در سر سفره غذا 12 کار نیک وجود دارد که سزاوار است هر مسلمانی آنها را بشناسد. 4 مورد واجب و 4 مورد مستحب و 4 مورد نشانه ادب و بزرگواری است.
و اما چهار عمل واجب:
1. شناخت و معرفت پروردگار(بدانیم که نعمت ها از اوست) 2. راضی به نعمت های خدا بودن 3. گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز غذا 4. سپاسگذاری خدا در پایان ( و گفتن الحمد لله رب العالمین)
و چهار عمل مستحب عبارتند از:
1. وضو گرفتن قبل از غذا 2. نشستن بجانب چپ 3. در حال نشسته غذا خوردن 4. غذا خوردن با سه انگشت
و چهار عملی که نشانه ادب است:
1. از غذای پیش روی برداشتن
2. لقمها را کوچک برداشتن
3. غذا را به خوبی جویدن.
4. کمتر در صورت دیگران نگاه کردن.[6]
پرهیز از نامحرم
مردی نابینا پس از اجازه گرفتن وارد منزل امام علی علیه السلام شد. پیامبر صلی الله علیه وآله مشاهده فرمود که حضرت زهرا علیهاالسلام برخاست، فرمود: دخترم این مرد نابیناست. پاسخ داد:
ان لم یکن یرانی فانی اراه و هو یشم الریح. [7]
پدر اگر او مرا نمی بیند من او را می نگرم! اگر چه او نمی بیند اما بوی زن را استشمام می کند!
رسول خدا صلی الله علیه وآله پس از شنیدن سخنان دخترش فرمود: شهادت می دهم که تو پاره تن من هستی. [8]
پی نوشت:
1. محمد دشتی، فرهنگ سخنان فاطمه زهرا، انتشارات مۆسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمۆمنین، چاپ دوم – تابستان 82، ص9
2. همان، ص 16 و 17
3. همان، ص 124 و 125
4. همان، ص 219 و 220
5.بحرانى اصفهانى، عبد الله بن نور الله، عوالم العلوم ،مۆسسة الإمام المهدى عجّل الله تعالى فرجه الشریف - ایران ؛ قم، چاپ: اول، 1413 ق. ص920
6. محمد دشتی، فرهنگ سخنان فاطمه زهرا، ص 36
7.ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، مکتبة النینوى الحدیثة - تهران، چاپ: اول، بى تا،ص: 95
8. محمد دشتی، فرهنگ سخنان فاطمه زهرا، ص 62
سلام بزرگواران عزاداریهاتون قبول تاسوعا و عاشورای حسینی بر شما عزیزان تسلیت
دعاگوی همه ی شما بزرگواران خواهم بود چه آنها که آمده اند و چه آنها که فراموشم کرده اند.
دعای عاقبت به خیری برای همه ی شما بزرگواران دارم تو این روزا دعا برا فرج مولامون فراموش نشه امشب و فردا شب شبهای سختیست برا مولامون ،تنها و غریب به سوگ مینشیند و انتظار آن را دارد که به یادش باشیم و برای به یاد بودن مولایمان باید سعی کنیم هر روز یک گناه را از خودمان دور کنیم مثل غیبت ،تهمت،نگاه به نامحرم،و....
امشب وداع امام حسین (ع) با یارانش می باشد و فردا چه روز و شب سختیست برا عمه جانمان زینب (س) جانم به فدای صبوریت یا زینب (س)
تاسوعا،
روزنهم محرم است. تاسوعا از ریشه تسع به معنای نه و نهم، فقط بر نهمین روز محرم اطلاق شده است.
آخرین روزی است که حسین بن علی سومین امام شیعیان و یارانش شبانگاه آن را درک کردهاند و این روز به شب عاشوراپیوند خوردهاست.
این روز در نزد شیعیان از اهمیت بالایی برخوردار است.
شیعیان این روز را منتسب به عباس بن علی نیز میدانند، و این روز را بسان روز عاشورا گرامی داشته و در آن به سوگواری میپردازند.
تاسوعای محرم سال ۶۱ قمری، تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافت و تصمیم جنگ داشتند.
حسین(ع) بوسیله برادرش عباس یک شب مهلت برای راز و
نیاز گرفت.
در این روز خیمههای یاران حسین محاصره گردید.
شمر برای عباس و
برادرانش اماننامه آورد که وی بر او نهیب زد که: «ما را امان میدهید در
حالیکه پسر رسول خدا را امان نباشد؟».
حسین بن علی در این روز برای اصحاب خود خطابه ایراد کرد.1و2
در واقعه کربلا عبیدالله بن زیاد دو بار به حسین بن علی(ع) نامه نوشت؛ یکی به هنگام ورود به کربلا و دیگری در روز تاسوعا پس از ورودعمربن سعد به کربلا
نامه دوم زمانی بود که عمربن سعدبا لشکر عظیمی به کربلا آمد و در برابر لشکر محدود حسین بن علی(ع) ایستاد.
فرستادهٔ عمربن سعد نزد حسین بن علی(ع) آمد؛ سلام کرد و نامه ابن سعد را به حسین بن علی(ع) داد: «مولای من! چرا به دیار ما آمدهای؟»
حسین بن علی (ع) در پاسخ فرمود: «اهالی شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کردهاند، و اگر از آمدن من ناخشنودند باز خواهم گشت.»3و4و5
خوارزمی نیز روایت کرده است: «حسین بن علی (ع) به فرستاده عمرسعد فرمود: «از طرف من به امیرت بگو، من خود به این دیار نیامدهام، بلکه مردم این دیار مرا دعوت کردند تا به نزدشان بیایم و با من بیعت کنند و مرا از دشمنانم باز دارند و یاریم نمایند، پس اگر ناخشنودند از راهی که آمدهام باز میگردم.»»6
وقتی فرستاده عمرسعد بازگشت و پاسخ حسین را بازگو کرد، ابن سعد گفت: «امیدوارم که خداوند مرا از جنگ با حسین بن علی (ع) برهاند» آنگاه این خواسته حسین بن علی (ع) را به اطّلاع ابن زیاد رساند ولی او در پاسخ نوشت: «از حسین بن علی بخواه، تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند.
اگر چنین کرد، ما نظر خود را خواهیم نوشت....» چون نامه ابن زیاد به دست ابن سعد رسید، گفت: «تصوّر من این است که عبیدالله بن زیاد، خواهان عافیت و صلح نیست.»
عمرسعد، متن نامه عبیدالله بن زیاد را نزد حسین بن علی (ع) فرستاد.
سید و سالار شهیدان امام حسین (ع)فرمود: «من هرگز به این نامه ابن زیاد پاسخ نخواهم داد.
آیا بالاتر از مرگ سرانجامی خواهد بود؟! خوشا چنین مرگی»7
1.خطبه امام حسین (ع) در شب تاسوعا
2.خطبه امام حسین (ع) در شب عاشورا
3.تاری طبری ج4ص311
4.ارشاد مفید ص435
5.بحارالانوار ج44ص311
6.مقتل الحسین خوارزمی ج1ص241
7.اخبار الطول ص253
سایت ویکی پدیا
سلا م دوستان بزرگوار شوهر خاله بنده که جوون بودن در اثر ناراحتی قلبی جمعه گذشته به رحمت حدا رفت انقدر مظلو م و خوب بود که پیرو جوون گریه می کرد حالا از شما بزرگواران درخواستی دارم هرچقدر میتونین و توانشو دارین براشون صلوات بفرستین ممنون میشم .
به خاطر حضورتون ممنونم .
خیلی التماس دعا دارم من هم همیشه سر نماز دعاگویتان بوده و هستم.
محرم رو پیشاپیش به همه ی شما تسلیت عرض میکنم ان شا الله هممون مورد شفاعت سیدالشهدا قرار بگیریم.
یا علی التماس دعای فرج
با سلام خدمت همه ی شما بزرگواران بنده کمی کسالت دارم به این دلیل زیاد نمیتونم خدمت شما دوستان باشم حلال کنین.
اینبار می خوام براتون ماجرایی از مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی از کتاب اسرار عبادت تالیف آیت الله جوادی آملی ص 146 بنویسم.
بسم الله
مرحوم حاج شیخ محمد تقی آملی یک وقت می فرمود :در خواب دیدم دشمنی به من حمله کرد من با آن دشمن درگیر و گلاویز شدم این دشمن مرا رها نمی کرد من برای اینکه از شر او رها شوم دست او را به شدت گاز گرفتم که بلکه مرا رها کند و در این حال از خواب بیدار شدم .
دیدم دستم در دهان خود من است و به شدت دست خودم را گاز گرفته ام ؛در همان عالم خواب به من فهمانیدند که دشمن تو کسی نیست جز خودت پس از خودت نجات پیدا کن.
این گونه خوابهای خوب را هم خدا نصیب هر کسی نمی کند.
ائمه علیهم السلام فرموده اند:بنده ای که مورد عنایت خداوندی شد (یبصره عیوب الدنیا و داءها و دواءها)خداوند عیب و بدی دنیا را نشان او میدهد و راه علاج را نیز نشان او دهد.
دعا کنین اینگونه باشیم دوستان از بنده هایی باشیم که خداوند بدیها را نشانمان دهد .
همیشه دعاگوی تک تک شما بزرگواران بوده و هستم.
موفق باشین و سرفراز
آرزوی صبر برا بازماندگان حاجیان عزیزمون دارم ان شالله که همه ی آنها مقامشان شهادت باشد و بس.
یا علی التماس دعای فرج
سلام بزرگواران باز هم این مصیبت حادثه منا رو به همه ی شما تسلیت عرض میکنم
امروز حکایتی رو براتون مینویسم از کتاب داستانها و پندها ج4 ص 43
بسم الله
مردی با زن خود بر سر سفره ای نشسته بود میان سفره مرغی بریان نهاده بودند.
سائلی به درب خانه آنها آمد درخواست کمک کرد:
صاحب خانه از جای حرکت کرد و او را با عصبانیت دور کرد مدتی گذشت ،آن مرد فقیر شد و بواسطه تنگدستی همسر خود را طلاق داد،
زن شوهر دیگری اختیار نمود اتفاقا باز روزی با شوهرش بر سرسفره ای نشسته بودند مرغ بریانی هم وجود داشت .
فقیری بر در خانه آمد شوهرش گفت :خوبست همین مرغ را به فقیر بدهی ،زن مرغ را برداشت و به درب خانه رفت تا مرغ را به فقیر بدهد،
وقتی که بازگشت شوهرش متوجه شد که او گریه می کند.
سبب گریه را پرسید.
گفت آن فقیر شوهر سابقم بود
حکایت آزردن و کمک نکردن به سائل را برای شوهرش بازگو کرد
شوهرش گفت به خدا من همان سائلم که به درب خانه تان آمدم و آن مرد مرا رنجانید.
دوستان من ان شالله آل سعود هم که لعن خدا بر او باد
به همین زودی جواب کار ناشایستی که با مسلمانان انجام داد را خواهد گرفت
فقط باید صبور باشیم خدا هیچ وقت ظالمین رو به حال خودشون رها نخواهد کرد
این حکایت درسیست برا همه ی ما که بدونیم اگر کار ناشایستی انجام بدیم مطمئنا روزی گریبانگیرمان خواهد شد.
سعی کنیم هنگام کمک کردن به فقرا طعنه نزنیم توهین نکنیم و همه ی آدما رو مثل هم ندونیم
ان شالله که هممون یک مسلمون واقعی باشیم و معرفت انسان بودن را در خودمون پیداکنیم
عربستانیها معنای انسان بودن رو هنوز درک نکردن اونها حتی برای مردگان خودشون هم ارزشی قائل نیستن و همه ی اینها ریشه ی اصلیشون از وهابیت می باشد .
آرزوی همه ی ما نابودی آل سعود و همه ی طرفداران این حکومت بی لیاقت می باشد .
ان شالله به همین زودی مژده فرج مولامون رو به همدیگه تبریک عرض کنیم
دیر نیست نزدیک نزدیک ،نزدیکتر از آنکه تصورش کنیم ان شالله
یا علی التماس دعای فرج
مرگ بر آل سعود
اللهم عجل فی فرج مولانا یا صاحب الزمان عج
سلام بر دوستان بزرگوارم
کوتاهی بنده حقیر در سر زدن به وبهای زیباتون رو ببخشید
حادثه غمناک منا رو خدمت همه ی شما و مسلمین جهان و علی الخصوص بر پیشگاه حضرت ولی عصر عج و رهبر عزیزمون سید علی خامنه ای تسلیت عرض میکنم
همچنین شهادت قاری محترم قرآنی برادر کوچکم حاج محسن حاجی حسنی کارگر که متولد 1369 بودن رو به جامعه ی قرآنی و خانواده این بزرگ مرد مهدوی تسلیت عرض میکنم
این روزا حوصله ی اومدن به این فضا رو نداشتم شاید بیشتر شما نیز چنین باشین
حرفی ندارم
فقط آرزویم نابودی آل سعود و دشمنان اسلام هست
ان شالله سه شنبه اگر عمری باشه به همه ی شما بزرگواران سر خواهم زد.
یا علی التماس دعای فرج
سلام خدمت همه ی شما بزرگواران ان شا ءالله که همگی ذکر دعای عرفه را به جا آورده باشین .
دعاهاتان مقبول درگاه الهی ان شاالله
دعاگوی همه ی شما بزرگواران بودم
ان شا الله هممون از کسانی باشیم که امام زمان عج براشون دعا کردن
السلام علیک یا صاحب الزمان عج
چقدر دعای عرفه غریب هست چقدر امام حسین تو این دعا به تمامی یارانش به زیبایی خاص اشاره می کنه از جمله حضرت علی اصغر ع
نمیدونم واژ ه ها رو چطوری کنار هم بزارم کلمات این دعای غریبانه هنوز در ذهنم جابه جا میشود کاش کربلا بودم
چه آرزوی بزرگیییییی
آخ که چقدر وداع آخر دردناک بود
خدایااا من روسیاه و شرمنده رو تو این روز عرفه و همه ی جوونااا رو مورد رحمت و عفو خودت قرار بده به شفاعت اهل بیت و شهدا ان شا ءالله
در جستجوی مطلبی بودم درباره عرفه و حضرت مسلم
مداح میگفت شباهت حضرت مسلم با حضرت ابوالفضل العباس، لب تشنه شهید شدنشان و بی دست بر زمین افتادنشان بوده چه شباهت غریبی داشتن هر دو ولایت مدار و جان در رکاب مولاشان برداشته بودن
کاش ما نیز اینگونه باشیم و یک ولایت مدار واقعی باشیم
حال شما بزرگواران را به مطالبی ارزنده که از وبسایت وارث گلچین کردم براتون می نویسم دعوت میکنم مطالعه کنین خصوصا بخش دوم که مربوط به امام زمان عج هست .
چرا این روز «عرفه» نامیده شد؟ در روایات است وقتی حضرت آدم(ع) بر اثر خطا گندم خورد و در محضر خداوند به لغزش و اشتباه خود اعتراف کرد در چنین روزی از سوی خدا بخشیده شد؛ این یعنی عرفه روز شناخت از خود، کاستی ها و تقصیرات و اعتراف به تقصیرات است. از این رو، همانگونه که در میان شبها، شبی هم شأن و مانند شب قدر برای دعا و نیایش نداریم، در میان روزها نیز روزی بهتر و برتر از عرفه برای دعا و سوال درِ خانه خدای متعال وجود ندارد.تا جایی که در روایت است وقتی امام سجاد(ع) دیدند در روز عرفه شخصی در میان مردم تکدی گری میکند، ناراحت شده و فرمودند: «امروز، روزی است که خداوند حتی به بچه ها در رحم مادر لطف و عنایت میکند!»
بنابراین، باید بسیج همگانی برای رفتن به در خانه خدای متعال و مناجات و درخواست و گدایی کردن از او شکل بگیرد و چه خوب است در این روز مشاهد مشرفه و اماکن مقدسه محل حضور جمعی مردم و بالا بردن دستهای خالی نزد خدا باشد تا از او کمک گرفته و خیر دنیا و آخرت خود را برای یک سال آینده تأمین و تضمین کنند تا خداوند نیز در عید قربان عیدی آنها را بدهد. مهم آنکه از مهمترین اعمال شب و روز عرفه و نیز عید قربان برای سوال و درخواست از خدای متعال، زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) است که بر آن تأکید میشود تا از این طریق بتوان بیشترین بهره ها را برد.
و حال این مطلب در ذهنهامان می آید که امام زمان عج در این روز عرفه کجا هستن ؟
زراره از امام صادق(ع) نقل میکند که ایشان فرمودند: «یفقد
الناس إمامهم؛ یشهد الموسم فیراهم ولایرونه»؛ زمانی فرا میرسد که مردم
امام خود را نبینند، او در روزهای حج مردم را میبیند ولی مردم او را
نمیشناسند.
یکی از نواب اربعه امام نیز، محمد بن عثمان میگوید:
والله ان صاحب هذا الأمر یحضر الموسم کل سنة فیرى الناس و یعرفهم و یرونه و
لایعرفونه؛ به خدا سوگند، صاحب این امر همه ساله در مراسم حج حضور پیدا
مىکند. مردم را مىبیند و مىشناسد؛ ولى مردم -با اینکه او را
مىبینند- نمىشناسند.
بنابراین عنایت امام به همه میرسد اما
تنها برخی از موحدان هستند که ایشان مستقیم بر بالینشان میآید. به طور
مثال نقل شده که حجتالاسلام قاضى زاهدى گلپایگانى گفت من در تهران از جناب
حاج محمّدعلى فشندى که یکى از اخیار تهران است، شنیدم که مىگفت: من از
اول جوانى مقیّد بودم که تا ممکن است گناه نکنم و آن قدر به حجّ بروم تا به
محضر مولایم حضرت بقیةالله روحى فداه مشرّف شوم، لذا سالها به همین آرزو
به مکّه معظّمه مشرف مىشدم. در یکى از این سالها که عهدهدار پذیرائى
جمعى از حجّاج هم بودم، شب هشتم ماه ذیحجّه با جمیع وسائل به صحراى عرفات
رفتم تا بتوانم یک شب قبل از آنکه حُجّاج به عرفات مىروند، من براى زوّارى
که با من بودند جاى بهترى تهیّه کنم.
تقریباً عصر روز هفتم وقتى
بارها را پیاده کردم و در یکى از آن چادرهایى که براى ما مهیّا شده بود
مستقر شدم، متوجّه شدم که غیر از من هنوز کسى به عرفات نیامده است. آن شب
در آنجا مشغول عبادت و مناجات با خدا بودم و تا صبح بیدار ماندم تا آنکه
نیمههاى شب بود که دیدم سیّد بزرگوارى که شال سبز به سر دارد، به در
خیمهام آمد و مرا به اسم صدا زد و گفت: حاج محمّد على سلامٌ علیکم! من
جواب دادم و از جا برخاستم.
او وارد خیمه شد و پس از چند لحظه جمعى
از جوانها مانند خدمتگزار به محضرش رسیدند، من ابتدا مقدارى از آنها
ترسیدم ولى پس از چند جمله که با آن آقا حرف زدم محبّت او در دلم جاى گرفت و
به آنها اعتماد کردم، جوانها بیرون خیمه ایستاده بودند ولى آن سیّد داخل
خیمه شده بود. او به من رو کرد و فرمود: حاج محمّدعلى خوشا به حالت، خوشا
به حالت. گفتم: چرا؟ فرمود: شبى در بیابان عرفات بیتوته کردهاى که جدّم
حضرت سید الشهداء اباعبدالله الحسین(ع) هم در اینجا بیتوته کرده بود. گفتم
در این شب چه باید بکنیم؟
فرمود: دو رکعت نماز میخوانیم، پس از حمد
یازده قل هوالله بخوان. لذا بلند شدیم و این کار را با آن آقا انجام
دادیم، پس از نماز آن آقا یک دعائى خواند، که من از نظر مضامین مثلاش را
نشنیده بودم، حال خوشى داشت، اشک از دیدگانش جارى بود، سعى کردم که آن دعاء
را حفظ کنم، آقا فرمود: این دعاء مخصوص امام معصوم است و تو هم آن را
فراموش خواهى کرد.
سپس به آن آقا گفتم ببینید من توحیدم خوب است؟
فرمود: بگو من هم به آیات آفاقیه و انفسیّه به وجود خدا استدلال کردم و
گفتم: معتقدم که با این دلایل خدایى هست، فرمود: براى تو همین مقدار از
خداشناسى کافى است. سپس اعتقادم را به مسئله ولایت براى آن آقا عرض کردم،
فرمود: اعتقاد خوبى دارى. بعد از آن سؤال کردم که به نظر شما الان امام
زمان(عج) کجاست؟ حضرت فرمود: الان امام زمان در خیمه است.
سؤال کردم
روز عرفه که میگویند حضرت ولىّ عصر (عج) در عرفات است در کجاى عرفات
هستند، فرمود حدود جبل الرّحمه. گفتم: اگر کسى آنجا برود آن حضرت را
مىبیند؟ فرمود: بله او را مىبیند، ولى نمىشناسد.
گفتم: آیا فردا شب که شب عرفه است حضرت ولى عصر (عج) به خیمههاى حجاج تشریف مىآورند و به آنها توجهّى دارند؟
فرمود:
به خیمه شما مىآید، زیرا شما فردا شب به عمویم ابوالفضل(ع) متوسل
مىشوید. در این موقع آقا به من فرمودند حاج محمّدعلى چاى دارى؟ ناگهان
متذکر شدم که من همه چیز آوردهام ولى چاى نیاوردهام. عرض کردم آقا
اتفاقاً چاى نیاوردهام و چقدر خوب شد که شما تذکر دادید زیرا فردا میروم و
براى مسافرین چاى تهیه مىکنم.
آقا فرمودند: حالا چاى با من و از
خیمه بیرون رفتند و مقدارى که به صورت ظاهر چاى بود ولى وقتى دَم کردیم به
قدرى معطّر و شیرین بود که من یقین کردم آن چاى از چاىهاى دنیا نیست،
آوردند و به من دادند، من از آن چاى خوردم بعد فرمودند غذایى دارى بخوریم؟
گفتم: بلى، نان و پنیر هست. فرمودند من پنیر نمىخورم. گفتم: ماست هم هست.
فرمود: بیاور، من مقدارى نان و ماست خدمتش گذاشتم. او از آن نان و ماست میل
فرمود.
سپس به من فرمود: حاج محمدعلى به تو صد ریال سعودى مىدهم
تو براى پدر من یک عمره بجا بیاور. عرض کردم چشم اسم پدر شما چیست؟ فرمود
اسم پدرم سید حسن است. گفتم: اسم خودتان چیست؟ فرمود: سید مهدى. پول را
گرفتم و در این موقع آقا از جا برخاست که برود، من بغل باز کردم و او را به
عنوان معانقه در بغل گرفتم. وقتى خواستم صورتش را ببوسم دیدم خال سیاه
بسیار زیبائى روى گونه راستش قرار گرفته لبهایم را روى آن خال گذاشتم و
صورتش را بوسیدم.
پس از چند لحظه که او از من جداشد من در بیابان
عرفات هر چه این طرف و آن طرف را نگاه کردم کسى را ندیدیم، یک مرتبه به
خودم آمدم متوجّه شدم که او حضرت بقیةالله بوده، به خصوص که او اسم مرا
مىدانست و نامش مهدى پسر امام حسن عسکرى بود!
* منابع:
-تبیان
-المیزان
-تفسیر نمونه
و در آخر عید قربان رو به همه ی شما بزرگواران و مسلمین جهان تبریک عرض میکنم
یا علی التماس دعای فرج